بازدید : 4
شنبه 19 بهمن 1403 زمان : 11:21

یه سکانسی تو «داستان ازدواج» هست که زن و شوهر و وکیلهاشون تو دادگاهن و دارن بحث میکنن. همینطور که صحبتها پیش میره وکیل خانومه (که خودش هم زنه) کتش رو درمیاره و صرفا با تاپی که تنشه جلسه رو ادامه میده. به طور مشخص هم این کار رو برای تحتتاثیر قرار دادن قاضی که یک آقاست انجام میده. یا مثلا تو «لالالند» شخصیت زن قصه وسط یه قرار شام با پارتنرش، یهو با شنیدن صدای یه موسیقی آشنا یاد فرد دیگهای میافته و پا میشه میره دنبال اون آدم دوم. یا کلا توی فیلمها و سریالها اغلب اینطوریه که اگر شخصیت زن قصه خیانت کنه، همه باید درک کنن که به هرحال اونم دلایل خودش رو داشته حتما ولی خیانت شخصیت مرد معمولا بهسرعت اونو به فرد منفی قصه تبدیل میکنه. سکانسهای متعددی در فیلمها و سریالها هست که بسته به جنسیت فرد، قضاوت اخلاقی نویسنده و کارگردان و بهتبع اونها بینندهها از خطای انجامشده تغییر میکنه. ممکنه تو نگاه اول این ماجرا یه جور تبعیض مثبت و به نفع خانمها به نظر برسه ولی در واقع با گستردگی و استمراری که داره، زنها رو ضعیف و پرتوقع میکنه. این تصویر رو میسازه که تو به عنوان زن، چون زن هستی (و مخصوصا اگر شیک و زیبا باشی)، پس وظیفهای در قبال همسر و زندگی و جامعه نداری و هرکس از وظایف و مسئولیتها و بایدهای حضور خانوادگی و اجتماعیت حرف بزنه داره محدودت میکنه یا بهت ظلم میکنه. این فضا ترسناک و خطرناکه. باید مراقبش بود.